به نام خدا
سلام
خیلی وقته که به اعداد اول علاقه پیدا کردم. اعداد زیبایی که جایگاهشون رو هنوز نمیشه حدس زد.
امروز چهارشنبه به عدد 17 علاقه پیدا کردم و پس فردا که بیاد، 19 رو دوست خواهم داشت.
روز اول گذشت. تو ماه اول هستم و نمیدونم تا سال اول چی پیش میاد.
نمیدونم از وقتی که برم مدرسه، میتونم تمام حواسم رو به درسم بدم؟
نمیدونم ؟
این تحصیلم تا الان که همش بازیگوشی بود و بس.
پریشب وقتی خواستم بخوابم، لباسهامو برای فردا آماده کرده بودم. یه پیرهن معمولی و شلوار و جوراب و... .
دیروز از خواب بیدار میشم و میبینم یه پیرهن مشکی هم کنار لباسامه. یه لحظه جا میخورم!!!
بعد متوجه میشم که بابام این پیرهن و گذاشته تا دیروز بپوشمش. منم اون لحظه تصمیم میگیرم این کار رو بکنم.
نه که دوست نداشته باشما. نه. اما اون لحظه به خاطر بابام این تصمیم رو گرفتم.
میرم بیرون و برای ظهر غذای نذری حضرت فاطمه نصیبم میشه.
وقتی به طرف مراسم میرم، با خودم میگم نکنه اشتباه کردم. باید برای رضای خدا این لباس رو میپوشیدم و نه برای رضای پدرم.
دوباره فکر کردم که تو بی چشم و رو از پسر حضرت فاطمه (امام رضا علیه السلام) یکی از مهمترین حاجتهای دنیاییت رو البته از نظر خودت، اونم تقریباً 8 سال پیش گرفتی. الان دوباره با پر روئی تمام از مادرشون چیزی میخوای و علاقه پیدا نکردی یه روز سیاه بپوشی؟
حس کردم با اینکه شرایطم خوب نیست، اما حضرت زهرا من و سر سفرشون راه داده و من هم تونستم، فکر کنم برای اولین بار، قیمهی حضرت زهرا رو بخورم. :)
دانشگاه که رفتم، وسوسهی شیطون اومد و هی خواست آذارم بده که الان با این لباس، سر کلاس انگشتنما میشی. خدا کمک کرد و توجه نکردم.
عطر یاسی که برادرم بالاخره به دستم رسوند رو دوباره میزنم و میرم سر کلاس. سعی میکنم محیط کلاس رو من اثر نذاره و به درس استاد گوش بدم.
بعد از کلاس تو پیاده رو دارم به سمت خونهی دایی میرم که. یه آقایی به خانمش میگه چه بوی گلی میاد. فکر کنم عطر این آقا باشه.
ندیدم اشارشون به کی بود؟. اما اونا باید بدونن بوی عطر گل، هیچ وقت پای بوی خود گل نمیرسه.
پ.ن1:
خدایا کمک کن تو سال اول خوب شروع کنم تا زحمت و پول پدر و مادرم رو هدر نداده باشم
پ.ن2:
یا فاطمه ناراحتم از اینکه که سهشنبه شب و زیارتت رو از دست دادم :(. نمیدونم خونهی دایی اونم تا 2.5 نیمه شب(البته برای مراسمی که امروز برای شهادت شما داشتن) و قضا شدن نماز صبح، گناهی بوده که بعد، این فضیلت رو از من دریغ کردی؟ :(
پ.ن 3: التماس دعا... .